لیلاکوه عنوان تازهترین مجموعه غزل پیمان طالبی شاعر جوان و نام آشنای روزگار ماست که به تازگی توسط نشر نزدیکتر منتشر شده است، این مجموعه شامل شصت و هفت شعر با مضامین عشق، مرگ و اجتماع است، با هم غزلی از این کتاب را میخوانیم:
مرا که باده به جان بستهام، خمار مکن
چه میکنی با من؟ آی روزگار، مکن!
بهل که جان دهم اما به کشتیات ای نوح!
مرا کنار هزاران نفر سوار مکن
تو را به شادی بیحد و حصر خلقالله
مرا به هیچ غمی مثل این دچار مکن
چه رنگ میکنی آن موی تیره را ای ماه!
شب مرا و مرا، تار و تارومار مکن
دل من، ای به نگاهی به دام افتاده!
بیا و دستکم این دفعه را فرار مکن
نصیحتی کنمت بلکه کارگر باشد
برای هیچکسی غیر خویش کار مکن
کنون که پیرهنی مانده بر تنت، آن را
به جز برای زلیخا جریحهدار مکن
خودم سلاح تو را تاب دادهام ای دل
اگر که چیره شدی بر من، افتخار مکن
به غیر او که یقین داشت برنمیگردد
مرا به آمدن کس امیدوار مکن