کتاب دارکوب پشت مانیتور کتاب غزل های محمدرضا امیری است که توسط نشر نزدیکتر به چاپ رسیده است. یکی از شعرهای این مجموعه را با هم میخوانیم :
از انگشتان لرزانش ته سيگار میافتد
به روي لختههاي شب كه از خودكار میافتد
سياهي ميرود چشمانش و از تخت میچسبد
تقلا میكند برخيزد و هر بار میافتد
شب است و پلكهاي پنجره در خواب تكراري
و از تكرار شب راوي به استغفار میافتد
به پايان میرسد تاك تيكهاي منتظر ماندن
و قلب ساعتي حتما شبي از كار میافتد
به هر جا میروي آبي ولي در چشم قرباني
كبود است آسماني كه درون دار میافتد
نوشته داركوبي بر درختي از كلاغاني
به تحريك مترسكها به شاليزار میافتد
نخور غم كي صليبت را به روي دوش میگيري
كه اين قرعه به نام عاشقان بسيار میافتد
و قطعا لحظهي كشف حقايق میرسد روزي
نقاب از صورتكها پرده از اسرار میافتد