“تُ” عنوان نخستین مجموعه شعر محمدرضا فانی شاعر هم روزگار ماست که به تازگی توسط نشر نزدیکتر منتشر شده است، این کتاب غزلهایی با موضوع عشق، اجتماع و تنهاییست. یکی از غزلهای این کتاب را با هم میخوانیم
برگرد و بسوزان که دگر خشک و تری نیست
این سنگ همان دل که بخواهی ببری نیست
غافل شدم از این که تو در قهوه ی چشمت
زهریست که در قهوهی تلخ قجری نیست
یک قلعهی بیدر شده انگار سکوتت
وقتی که زبان من و دیوار دَری نیست
تهمینهی من باز تهمتن شدی اما
فرزندکشی مایهی فخر پدری نیست
احوال بیابانیام از توست وگرنه
تاریخ درختان تبارم “تبری” نیست
هر قدر هم از صورت ماه تو بگویند
تقویم غم و سفرهی بینان قمری نیست