سپینود نام مجموعه غزلهای مجید افشاری است که توسط نشر نزدیکتر به چاپ رسیده است. یکی از شعرهای این مجموعه را با هم میخوانیم :
از ترازوهای سنجش نیستم در اضطراب
اضطرابی دارم از حکم ترازوی خراب
کی حقیقت باعث خشنودی ما میشود؟
میکشد ابرو به هم هر کس ببیند آفتاب!
قلب صاف ما نگردد خالی از باد غرور
در میان شیشه پیدا میشود گاهی حباب
منطق محکم نباشد مانع جریان عشق
رود، کی میایستد با میخ کوبیدن بر آب
کی تظاهر میکند اهل توهم را بزرگ
ذره بینی از مگس هرگز نمیسازد عقاب
مثل محکومیکه پوسیده طناب دار او
خندهی آرامشی دارم زمان اضطراب
گاه آزادی خودش بند اسارت میشود
سر بریدم از نقاب و ماندهام در قید قاب
بلبل طبعم اگرچه مرد و بی گل خاک شد
سنگ قبرش را بشویم گاهگاهی با گلاب