کتاب های پس از مرگ نویسنده نام داستانی از نیهاد نوروزی است که توسط نشر نزدیکتر به چاپ رسیده است. بخشی از این داستان را با هم میخوانیم :
صحبتش که تمام شد، دستش را به طرف پارسا پرت کرد و در را بست و داخل شد. افشین بلافاصله به طرف ماشینش دوید. ماشین را با عجله روشن کرد. همین که راه افتاد خاکهای دور و اطراف لاستیک، بالا و عقب پرت شدند. پارسا داشت خودخوری میکرد و سنگهای روی زمین را شوت میکرد. حواسش به پشت سر نبود. افشین روبرویش ترمز زد و شیشه را پایین داد.
– پارسا سوار شو.
پارسا نگاهش کرد. بدون این که سوال یا تعجبی کند سوار شد و افشین راه افتاد. سکوت ماشین را فرا گرفته بود. پارسا دستش را به سرش اهرم کرده بود. داشت بیرون را از شیشهای که پایین داده بود نگاه میکرد. باد موهای مشکی پارسا را به رقص در آورده بود.