کتاب اسورا مجموعه شعرهای سپید نفیسه نظری است که توسط نشر نزدیکتر به چاپ رسیده است. یک شعر از این کتاب را با هم میخوانیم :
چه طراوت عمیقی
هوا، نشئهی باراناست
یادم از تزریقِ بویِ گلِ یکروزهای سرشار
که اگر صبح دیدم
کسی رنگ زِ رخسارش جُست
هیچ نگویم: باران بود
که دیشب، نبضِ صورتش را شست
خاطرت آسود
از مجالِ گلایه به چشم
من سالهاست که از تو به خود نگریستهام
در آستان منطق، به ستاندنِ نصیب
چرا روم؟
که میزان به سود مرد بود
از همان نَخست
و چند طلوع باید بگذرد؟
چند طلوع؟ تا ابرها…
تا شِکوهی جهان به خدایشان را
به جای انسان بگریند
از گمانه به دور باد
اسورا، تیشتر
و ای همه خدایگانِ آب و باران
رعد، تک اشارهای به امر
از چوبدستی فسانه،
به تراوشِ محض خواهد رُست
و امشبی را به نام من باز
و امشبی را به نام من کنایه بزن
که تا خورشید بگوییام
ای خوابزده، زیر باران
کمی آسودهتر قدم بزن